loading...
رمان-دانلود رمان
raesi بازدید : 1068 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (1)

دانلود رمان تا ابد

میر, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب تا ابد, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان تا ابد, رمان تا ابد سارا میر, رمان تا ابد موبایل, رمان تا ابد کامل, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته سارا میر, رمانهای سارا میر, رمانی ایرانی, سارا میر, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب تا ابد, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

خلاصه داستان :

آرنیکا دختری مثل تموم دخترای دیگه که وضع مالی متوسطی دارن ، همراه مادرش و خواهر و شوهر و خواهر بچه خواهرش طبقه ی بالاشون زندگی می کنن…
پدر خدا بیامرز آرنیکا یک مغازه داشته که نصفیش مال شریک پدرش بوده… که فعلا آمریکاست…
مادر آرنیکا برای تهیه ی جهزیه ی آرنیکا برای آینده اش و علاقه ی زیادی که به دوخت و دوز داشته توی یک مزون کار می کرده…
آرنیکا هم لیسانس زبان داشته و بعد از گرفتن لیسانسش رفته توی کار های شرکت خدمات مسافرتی و علاقه ی شدیدی به نقاشی داره که مغازه ی پدرشو تبدیل به گالری کرده اما مامانش اجازه نمی ده که شاگرد بگیره…


raesi بازدید : 1529 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان عشق پنهان


اندروید, دانلود عشق پنهان موبایل, دانلود عشق پنهان کامل, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب عشق پنهان, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان عشق پنهان, رمان عشق پنهان pegah75, رمان عشق پنهان موبایل, رمان عشق پنهان کامل, رمان نوشته pegah75, رمانهای

قسمتی از متن رمان :

خدایا
روزهاست در پی اینم که بتوانم به خود جرات دهم و تو را مخاطب خویش قرار دهم.زمان میگذرد اما من هنوز جرات شکستن سکوت
را نیافته ام.
ولی میدانم که تو
از پس لب های خموشم نیز میشنوی که:ای خالق عشق
دستی بر اینه سرد و یخ زده قلبم بکش و بگذار من از پس غباره های تیره تنهای رنگ دوستی را ببینم.
پرستو های سرگردان مهر را به اشیانه قلبم بازگردان
بنای قلبم را با عشق بساز
و

raesi بازدید : 1165 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان ملیکا

 


ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب ملیکا, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان ملیکا, رمان ملیکا موبایل, رمان ملیکا کامل, رمانی ایرانی, ملیکا, ملیکا کامل, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب ملیکا, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

صدای گریه …جیغ …..صدای که اسمشوصدامیکرد… ماریا …ماریا ….فضای بیمارستان وپرکرده بود.
ماریا به اطرافش نگاه کردهمه جاتاریک بودهرازگاهی مهتابی بالاسرش روشن خاموش میشد ترس واسترس ازچشمای مشکی رنگش میبارید با آخرین توانش به سمت درخروجی بیمارستان می دوید …مردسیاپوش باچشمان قرمز جلوش ظاهرشد جیعی میزنه روی زمین می افته ….
چشمکی به ملیسازدم دیگه وقتش بود ملیسابه ارومی ازجاش بلند شد .
رویا ازهیجان واسترس دستاشومشت کرده بود باچشمای مشتاق منتظر ادامش بود.
باران ازاسترس لبشومیجوید
زهراباصدای هیجانی :خب چی شد؟


raesi بازدید : 493 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان یه نفر باز صدا زد …


عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, دانلود کتاب یه نفر باز صدا زد, دانلود یه نفر باز صدا زد, دانلود یه نفر باز صدا زد pdf, دانلود یه نفر باز صدا زد اندروید, دانلود یه نفر باز صدا زد موبایل, دانلود یه نفر باز صدا زد کامل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته مریم اسکندری, رمان یه نفر باز صدا زد, رمان یه نفر باز صدا زد مریم اسکندری, رمان یه نفر باز صدا زد موبایل, رمان یه نفر باز صدا زد کامل, رمانهای مریم اسکندری, رمانی ایرانی, مریم اسکندری,

قسمتی از متن رمان :

روموبر میگردونم چهرش آشناست قلبم به تپش میوفته…میخوام رومو برگردم اما…
با جیغ مهیبی از خواب بیدار میشم به نفس نفس افتاده بودم.خدای من دوباره همون کابوس…دربا صدای بدی باز میشه.
-ساناز؟
سعی میکنم حرف بزنم.
-چیزی نیست.
آروم بهم نزدیک میشه ومیگه:حالت خوب نیست؟باز کابوس دیدی؟
سرمو به بالاوپایین تکون میدم.کنارم میشینه وسرم وتوبغلش میگیره.
-از بس بهش فکر میکنی دخترم!چقدر بهت بگم مهم نیست دیگه گذشته بهش فکر نکن.
صورتم خیسه در حالی که نفس زدن هام کمتر شده میگم:چطور میتونم مامان!چطور میتونم….
صورتش خم میشه وگونمو نشونه میگیره.
-گذشته دخترم گذشته خوشگلم…


raesi بازدید : 412 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان پاییز بلند

 


دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, دانلود کتاب پاییز بلند, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته ILoveTaylor, رمان پاییز بلند, رمان پاییز بلند ILoveTaylor, رمان پاییز بلند موبایل, رمان پاییز بلند کامل, رمانهای ILoveTaylor, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پاییز بلند, پاییز بلند کامل, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتاب پاییز بلند, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

در زمان های قدیم در اطراف شهر رشت دو ده بزرگ وجود داشت ، که اولی را ده بالا.. و دومی را ده پایین میگفتند. ارباب ده بالا، خان علی نام داشت . خان علی همیشه به فکر خوش گذرانی خودش بود و از دست رنج مردم بیچاره ی ده عمرش رو به خوشی میگذراند .
مردم این ده هم زیاد برای آباد شدن ده خود تلاشی نمیکردند و به آینده خود و خانواده ی خود اهمیتی نمی دادند . با دست رنج کمی که به دست می آوردند زندگی سختی رو می گذراندند .. ولی برعکس اون ، ده پایین خانی داشت به نام عزت خان.. که فقط از اربابی اسم اون رو یدک میکشید . عزت خان بسیار مهربان و خون گرم بود ، همیشه در خدمت مردم ده بود و به آنها کمک های بسیاری میکرد . مردم که از رعایای خان بودند برای تشکر از ارباب خود سعی در آباد کردن ده میکردند و از هیچ کوششی دریغ نمیکردند . عزت خان هم تلاش آنها را بدون پاداش نمیگذاشت…


raesi بازدید : 819 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان به عاشقانه هایم قدم بگذار

 

 رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان عاشقانه هایم قدم بگذار, رمان عاشقانه هایم قدم بگذار مهسا عرب احمدی, رمان عاشقانه هایم قدم بگذار موبایل, رمان عاشقانه هایم قدم بگذار کامل, رمان نوشته مهسا عرب احمدی, رمانهای مهسا عرب احمدی, رمانی ایرانی, عاشقانه هایم قدم بگذار, عاشقانه هایم قدم بگذار کامل, مهسا عرب احمدی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب عاشقانه هایم قدم بگذار, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

هر چه دوست داری از من بخواه جز فراموش کردنت….
اگر می خواهی بروی برو اما من هستم…
آنقدر می مانم تا ماندنم مرا یاری کند…
تا دوای عشقت مرا درمان کند….
می مانم و می مانم تا لحظه مرگم…آنقدر عاشقت می مانم تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند…..
داشتم جلوی آینه لباسمو مرتب می کردم .به ساعت نگاه کردم .ساعت ۹ بود و من ۱۰ باهاش قرار داشتم .یه تیپ تمام سفید زده بودم که به چشم ابروی مشکیم خیلی می اومد . با لبای قلوه ایم هارمونی خوبی داشت .کیفمو برداشتم به همراه پوشه شعرام و از اتاق رفتم بیرون .مامان و بابا تو آشپز خونه مشغول صبون خوردن بودن . بابا که ساعت ۱۰ دانشگاه کلاس داشت و مامانم امروز دادگاه نداشت فقط باید می رفت بعد از ظهر یکی از موکلاشو می دید . کیفمو با پوشمو گذاشتم رو کابینت .با لبخند سر میز نشستمو گفتم :سلام صبح به خیر
بابا ‎-سلام گلم .چه ساعتی باید بری ؟


raesi بازدید : 609 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان آقای نازنین


http://dl2.98ia.com/Pic/Aghaye-Nazanin.jpg

دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان آقای نازنین, رمان آقای نازنین Silver Sun, رمان آقای نازنین موبایل, رمان آقای نازنین کامل, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته *Silver Sun*, رمانهای *Silver Sun*, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آقای نازنین, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

کسی صدایم می زند. صدای قدم هایم روی سنگ ها قطع می شود، می چرخم و چشم در چشم کسی می دوزم که نفس نفس زنان پشت من ایستاده است. قامتش را از نظر می گذرانم و چشمانم روی صورت قرمز شده از شرمش قفل می شود. هنوز نفس هایش به حالت عادی برنگشته اند و تلاش می کند که توضیح دهد. دستم را به آرامی بالا می آوردم و می گویم:
- صبر کن نفست جا بیاد بعد…
رنگش بیشتر به سرخی می گراید و من فکر می کنم امکان دارد که این رنگ به سرخی خون شود؟ خون…! به هیجانم می آورد. اما نه…! هیجانات غیر عادی ام را کنترل می کنم و فکرم را به دست او می سپارم که هنوز نبض شقیقه اش به سرعت می زند. نگاهم را از روی ابروهای تمیز شده و پهنش می گیرم و به چشم های درشتش می رسم. همانطور که به چشمانش زل زده ام، منتظر می شوم. نگاهش را که لحظه ای روی چشمانم قفل شده پایین می اندازد و چیزی زمزمه می کند که نمی شنوم. سرم را به اندازه ی چند سانتی متر جلو می برم و می گویم:
- چی گفتی؟ نشنیدم!
انگار تمام جرئتش را جمع می کند و به من نگاه می کند:
- استاد… امروز…!


raesi بازدید : 411 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان سیمرغ

 


سیمرغ کامل, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب سیمرغ, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان سیمرغ, رمان سیمرغ مدیا خانم, رمان سیمرغ موبایل, رمان سیمرغ کامل, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته مدیا خانم, رمانهای مدیا خانم, رمانی ایرانی, سیمرغ, سیمرغ کامل, مدیا خانم, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب سیمرغ, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

انگشت سبابم رو روی شیشه ی بخار بسته ی ماشین کشیدم… چقدر زیبا و خیره کننده بود نقطه ی تلاقیِ این دو درجه ی متضاد! گرمای انگشتم روی سرمایِ تن یخ بسته ی شیشه به رقص در می اومد… لرزشی خفیف و آنی تمامِ وجودم رو در بر گرفت. بخاری ماشین رو به سمت خودم برگردوندم و چند لحظه دستمو جلوش گرفتم…
_سردت شد باباجون؟
نگاهش کردم.. بعد از گذشتِ یک سال هنوز هم پرده ی شرم در برابرِ من از نگاهش پاک نشده بود.. چقدر زجر آور بود دیدنِ شرمِ نگاهِ یک پدر!
_یکم!
_جاده فیروزکوه همیشه همینه … تابستون باشه یا وسط چله همیشه ی خدا همینه!
به چهره ی منعکس شده ام تو شیشه خیره شدم!
_به نظرت هوای تهران چطوره؟؟ من زیاد لباس گرم نیاوردم همراهم!
لبخند گرمی به روم زد.

raesi بازدید : 465 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان یک روز با ما ، یک روز بر ما

 


 رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته samira-mis, رمان یک روز با ما یک روز بر ما, رمان یک روز با ما یک روز بر ما samira-mis, رمان یک روز با ما یک روز بر ما موبایل, رمان یک روز با ما یک روز بر ما کامل, رمانهای samira-mis, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتاب یک روز با ما یک روز بر ما, کتابچه, یک روز با ما یک روز بر ما, یک روز با ما یک روز بر ما کامل

قسمتی از متن رمان :

جلوی در دبیرستان دخترونه دست به سینه به در مدرسه خیره شده بود و یه پاش و به بنز آخرین مدل زده بود….باید منتظر میموند تا عشقش بیرون بیاد….با این فکر به خودش پوزخند زد
*خوش خیال!
صدای جیغ اولین دختر به گوش رسید..پاش رو انداخت و صاف ایستاد..دخترها یکی یکی از در خارج شدن!!!اما اینها خیلی بچه سال بودن..دختری که اون منتظرش بود سال آخر دبیرستان بود…خیلی هم زیبا بود…تمام بدنش چشم شده بود .هر چند لازم به این کار نبود…قد بلندش از بقیه متمایزش میکرد هیچ….کسری چشم بسته هم اون رو از بین این جمعیت میشناخت!!!
-بسه دید زدن اینها در حد و اندازه تو نیستن!!!

raesi بازدید : 259 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان تصویر یک رویا

 

رایگان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان تصویر یک رویا, رمان تصویر یک رویا لـــــــــــیلا .م, رمان تصویر یک رویا موبایل, رمان تصویر یک رویا کامل, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته لـــــــــــیلا .م, رمانهای لـــــــــــیلا .م, رمانی ایرانی, لـــــــــــیلا .م, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب تصویر یک رویا, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

“چندیست تکرار نفوذ کرده است در بین روزهایم…
دست تقدیر پاهایم را گرفته و قلب آرزوهایم را از تپش انداخته است…
این روزها دیگر محبت هم چشم دیدنم را ندارد…
پای خیال را قرض میگیرم و به دنبال فنجانی مرگ کافه های گمشده در رویایم را جستجو میکنم!
بارالها…
هرلحظه بی تاب تر میشوم برای لمس آغوشت اما…هرچه پا تند میکنم، قدم هایم در حسرت مقصدم آواره تر میشوند!

raesi بازدید : 365 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان شاه راز


, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان شاه راز, رمان شاه راز SARINA, رمان شاه راز موبایل, رمان شاه راز کامل, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته *SARINA*, رمانهای *SARINA*, رمانی ایرانی, شاه راز, شاه راز کامل, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب شاه راز, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

-:تنده!
-:ببخشید؟!
انگار داره در مورد غذاحرف میزنه…مردک شکم گنده!
دوباره تکرار کرد: گفتم تنده!نمیتونم اجازه بدم.
در حالی که به سختی جلوی خودمو گرفته بودم حرکت ناشایستی انجام ندم گفتم: قربان من چی بنویسم شما قبولش کنید؟ در مورد عروسک های خاندان سلطنتی انگلستان بنویسم که تند نباشه؟
-: خانوم کیان چطور انتظار داری چنین چیزی رو توی روزنامه بزارم؟ مگه مریضم؟ یا هوس کردم در روزنامه رو تخته کنن؟
-: آخه مشکلش چیه؟



raesi بازدید : 410 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان قصیده دلگ

 

دل, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان قصیده دل, رمان قصیده دل *الف*, رمان قصیده دل موبایل, رمان قصیده دل کامل, رمان نوشته *الف*, رمانهای *الف*, رمانی ایرانی, قصیده دل, قصیده دل کامل, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب قصیده دل, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

کنار مامان نشسته و سرم را روی شانه هایش گذاشتم . دلم می خواست مثل بچه گی هایم ، کنج آغوشش خودم را جمع کنم تا امنیت حضورش را باور سازم .نگاهم روی صورت مهربان و خسته اش نشست . صورت مهربان و زیبایی که چین و شکن هایش یادآور سختی است که در زندگی کشیده بود و نشان از عمر سپری شده داشت .
-مامان؟
-جانم؟
-چرا زندگی ما اینهمه یکنواخت شده؟
-یکنواخت؟
-آره دیگه..نه پایین و بالا داریم…نه چیز جدید!
-خدا رو شکر این که بد نیست؟
-بد نیست؟


raesi بازدید : 154 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان اینجا قلبی نا آرام است


انلود کتاب داستان, دانلود کتاب رایگان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان اینجا قلبی نا آرام است, رمان اینجا قلبی نا آرام است موبایل, رمان اینجا قلبی نا آرام است نسیم شیرازی, رمان اینجا قلبی نا آرام است کامل, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته نسیم شیرازی, رمانهای نسیم شیرازی, رمانی ایرانی, نسیم شیرازی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب اینجا قلبی نا آرام است, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

حسام ، چند سال پیش ، عشقی رو تجربه می کنه اما قبل از اینکه این عشق به ثمر برسه ، مجبور به سرکوب احساسش می شه

raesi بازدید : 887 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان خواب زده

 

موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان خواب زده, رمان خواب زده الناز محمدی, رمان خواب زده موبایل, رمان خواب زده کامل, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته الناز محمدی, رمانهای الناز محمدی, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب خواب زده, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه



خلاصه داستان :

بین آدمها فاصله ها زیاده اما ممکنه یک تار مو شباهت تمام زندگیشونو به هم گره کنه… قصه ی یک میوه به ظاهر کرم خورده… قصه یک پوسته ای که هنوز باطنش … ذاتش و باورهاش سالمه… قصه ی آدمی شاید شبیه خودمون… باز هم یک زن و یک مرد و خانواده و اجتماع… قصه دو تا خانواده است. دوتا آدم کاملا متفاوت که از هم دور افتادن… گذشته باعث این موضوع شده… پدری که پسر رو برای حفظ آبروش دور نگه داشته…

raesi بازدید : 203 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان پل های شکسته

 دانلود کتاب موبایل, دانلود کتاب پل های شکسته, دل آرا دشت بهشت, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته دل آرا دشت بهشت, رمان پل های شکسته, رمان پل های شکسته دل آرا دشت بهشت, رمان پل های شکسته موبایل, رمان پل های شکسته کامل, رمانهای دل آرا دشت بهشت, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پل های شکسته, پل های شکسته کامل, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتاب پل های شکسته, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

بچه که بودم … وقتی همه ی کارها به هم می خورد و وضعیت خونه غیر قابل تحمل می شد، مامان یه مهمونی می گرفت فقط و فقط مخصوص اعضای خانواده، شرایطش هم این طور بود که یه شب تا صبح توی یکی از اتاق های خونه که رفت و آمد کم بود، مثل اتاق نماز … همه ی اعضای خونه جمع می شدیم و توی اون مهمانی شبانه فقط حق داشتیم بخندیم و حرف های خوب بزنیم؛ صبح که می شد همه با انرژی مضاعف به جنگ مشکلات می رفتیم.
نفسم رو با آه بیرون فرستادم و نگاهم رو به در مدرسه دوختم … چقدر دلم واسه اون وقت ها تنگ شده. چقدر الان احتیاج دارم به یه اتاق نماز و یه خانواده … که توش جمع بشیم و تا صبح بگیم و بخندیم. بعد صبح که بشه …. کاش هیچ وقت صبح نیاد … مشکلات من با یه شب خنده حل نمی شن.

raesi بازدید : 158 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان بهای یک بهانه

 

دانلود کتاب رایگان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان بهای یک بهانه, رمان بهای یک بهانه TeLePaTi, رمان بهای یک بهانه موبایل, رمان بهای یک بهانه کامل, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته TeLePaTi, رمانهای TeLePaTi, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب بهای یک بهانه, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

برای بار دوم زنگ در خونه رو زد اما خبری نشد ، پووووف صداداری کرد و کلیدشو از تو کیفش بیرون آورد و در رو باز کرد . نگاهش به درختایی افتاد که با شکوفه های رنگارنگ بهش چشمک میزدند اما خیلی وقت بود که دیگه از دیدنشون لذت نمی برد .آروم درو باز کرد و رفت تو ، با اینکه حدس می زد کسی خونه نباشه بازم با صدای بلند گفت :
- کسی خونه نیست ؟؟ من اومدما …
انگار منتظر بود تا مثل همیشه بهراد بیاد استقبالش یا شایدم از این که صداش تو خونه می پیچید لذت می برد. چادر و کیفشو پرت کرد رو یکی از مبلا و در حالیکه دکمه های مانتوشو باز می کرد رفت سمت تلفن که چراغ چشمک زنش خبر از پیغامایی میداد که ضبط شده بود . دکمه پخش ضبطو زد و رفت سمت آشپزخونه …
اولی صدای هستی بود که پیچید تو فضای خونه :


raesi بازدید : 261 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان اولین خاطره تلخ

 


, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته سیاوش 68, رمانهای سیاوش 68, رمانی ایرانی, سیاوش 68, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب اولین خاطره تلخ, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

چه کسی هنوز به یاد خاطرات است؟
خاطراتی ،گاهی تلخ ،گاهی شیرین
خاطره ای که تا ابد ماندگار است
خاطره ای به وسعت تمام تلخی های زندگیت
خاطره ی اولین تلخی زندگی
تلخیش شوق کودکیت
شور جوانیت را گرفت
و اولین خاطره تلخ
قصه آدمهایست



raesi بازدید : 186 شنبه 19 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان تاوان دیروز

 


 کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان تاوان ديروز, رمان تاوان ديروز saba erfan, رمان تاوان ديروز موبایل, رمان تاوان ديروز کامل, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته saba erfan, رمانهای saba erfan, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب تاوان ديروز, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

دکمه خاموش تلفن همراهم را فشردم و روی میز رهایش کردم. چشمانم را با خستگی تمام بستم و سر روی دستهایم کج، و به حرفهای چند لحظه ی پیش خواهرم فکر کردم.
از پدرو مادر گفته بود و شکایت می کرد که چرا به آنها سر نمی زنم و یا حتی با یک تماس کوچک و احوالپرسی ساده، جویای حالشان نمی شوم. آنقدر فکر و خیال داشتم و حجم کاری روزانه ام به قدری زیاد بود که مجالی برای دیگران باقی نمی گذاشت.
که نام خودم را از پیچر شنیدم:
-«دکتر شکوهی… بخش اورژانس…»
و دوباره تکرار!
با بی حوصلگی سرم را بلند کردم و چشمانم را با سرانگشتانم فشردم:
-نه خدا.بازم؟. من خسته ام. از خودم، از زندگیم، از کارم! آه. افسوس… حیف که انتخاب خودم بوده!


raesi بازدید : 336 شنبه 19 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان راز یک سناریو


http://dl2.98ia.com/Pic/Raze-Yek-Senario.jpg

اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب راز یک سناریو, دانلود کتاب رایگان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, راز یک سناریو, راز یک سناریو کامل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان راز یک سناریو, رمان راز یک سناریو مریم.م, رمان راز یک سناریو موبایل, رمان راز یک سناریو کامل, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته مریم.م, رمانهای مریم.م, رمانی ایرانی, مریم.م, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب راز یک سناریو, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

“چرا اینجوری شد؟… چرا آخر راهم شد اینجا؟… کیو باید مقصر بدونم؟… خدا؟… خودم؟… دیگران؟…داداش که با دو کلمه حرف رفت پی زندگی خودش و تنهام گذاشت؟… اون که با گفتن یک کلمه، معجزه، منو به اینجا کشوند؟… شاید اگه یه کم انصاف داشته باشم این وسط، داداش از همه بی تقصیرتر بود. اون گفت راهی که داری میری به هیچ جا نمیرسه… هیچ جا… حتی آخرش بن بست هم نیست، که اگه بن بست باشه میدونی حداقل به یه جایی رسیدی و دیگه باید وایسی یا درجا بزنی یا سرت بره تو شکمت و برگردی . داداش گفت راه من آخر نداره تا ته زندگیمو به گند می کشه و من تا آخر عمرم سرگردونم… ولی من برای اولین بار تو روش وایسادم ، گفتم تصمیمو گرفتم و تا آخرش میرم. حالا من اینجام و دارم تو نا کجا آبادی که داداش هشدار داده بود با شونه هایی افتاده راه میرم بی هدف، بی انگیزه و راه بی برگشت. تو این یک سال از همه کشیدم… خانواده… دوست… همکار… غریبه و آشنا. زخم زبون، قضاوت نادرست، نگاه تحقیرآمیز، متلک ها تمام وجودمو به درد آورد.”

raesi بازدید : 265 شنبه 19 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان یک شب طولانی

http://dl2.98ia.com/Pic/Yek-Shabe-Tolani.jpg, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته حسین کاوه, رمان یک شب طولانی, رمان یک شب طولانی حسین کاوه, رمان یک شب طولانی موبایل, رمان یک شب طولانی کامل, رمانهای حسین کاوه, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتاب یک شب طولانی, کتابچه, یک شب طولانی, یک شب طولانی کامل

قسمتی از متن رمان :

تمام پالتویش خیس خیس شده بود و صدای سرفه هایش را فقط خودش می شنید .
روی گوش های تمام مردم زمانه اش ، انگار پنبه فرو برده بودند . کسی دربند تنهایی او اسیر نبود و او تنها میان هلهله ی جمعیتی که نمی شناخت و گویی در ازدحام این همه شلوغی و بوق و کرنای خیابان ها به آرام ترین رویای خیالش دل بسته بود و بی صدا قدم می گرفت و می گذشت .
تپش های قلب آسمان ، از بغض شکسته شده اش ، به ریزش اشک های ابرها رسیده بود .
مدام روی سرش می غرید و می بارید . دویدن های مکرر و پر از تکرار عابران ، برای او هیچ معنایی نداشت .
خیس تر از باران ، به نای دَم اش ، قبل از هر قدمی که بگیرد ، نفس را می شمرد .
خسته بود …

raesi بازدید : 106 شنبه 19 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

دانلود رمان قصیده دل


, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب قصیده دل, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان قصیده دل, رمان قصیده دل *الف*, رمان قصیده دل موبایل, رمان قصیده دل کامل, رمان نوشته *الف*, رمانهای *الف*, رمانی ایرانی, قصیده دل, قصیده دل کامل, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب قصیده دل, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

کنار مامان نشسته و سرم را روی شانه هایش گذاشتم . دلم می خواست مثل بچه گی هایم ، کنج آغوشش خودم را جمع کنم تا امنیت حضورش را باور سازم .نگاهم روی صورت مهربان و خسته اش نشست . صورت مهربان و زیبایی که چین و شکن هایش یادآور سختی است که در زندگی کشیده بود و نشان از عمر سپری شده داشت .
-مامان؟
-جانم؟
-چرا زندگی ما اینهمه یکنواخت شده؟
-یکنواخت؟
-آره دیگه..نه پایین و بالا داریم…نه چیز جدید!
-خدا رو شکر این که بد نیست؟
-بد نیست؟

 

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

 

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

raesi بازدید : 214 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان دیابت شیرین

 


رایگان رمان, دانلود رمان, دانلود رمان pdf, دانلود رمان الکترونیکی, دانلود رمان اندروید, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان دیابت شیرین, دانلود رمان دیابت شیرین کامل, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود رمانهای hese_gharib, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب دیابت شیرین, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, دیابت شیرین,

قسمتی از متن رمان :

-ببخشید خانوم ولی نمیشه
-آخه چرا ؟ من که همه مدارکم کامله؟
-درسته اما ما منشی با شرایط شما نمی خوایم
کمی نگاش کردم بلکه دلش به رحم بیاد اما…
کوله و مدارکمو برداشتم و از شرکت زدم بیرون..دیگه نمی دونستم باید چی کار کنم این دهمین جایی که امروز میرم و جوابم می کنن..حتما باید تو این دو هفته کار پیدا کنم وگرنه کلام پس معرکه ست…بیا تو ور خدا ببین اتوبوسم رفت حالا باید تاکسی بگیرم تا اون سر شهر…خسته شدم آخه…


raesi بازدید : 465 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان امشب ازت متنفرم

 

 

عاشقانه ایرانی, دانلود رمانهای مهسا اسدی, دانلود کتاب امشب ازت متنفرم, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان امشب ازت متنفرم, رمان امشب ازت متنفرم مهسا اسدی, رمان امشب ازت متنفرم موبایل, رمان امشب ازت متنفرم کامل, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نوشته م

خلاصه داستان :

تا حالا طوفان رو از نزدیک دیدید؟؟ یه طوفان وقتی بیاد همه چیز رو با خودش به یغما میبره… همه چیز رو نابود میکنه خرابی هایی که به یادگار میزاره تا مدتها باقی میمونن و درست کردنشون خیلی سخته… این فقط یه طوفان بود که کل زندگیه “آرتمیس” رو با خودش به یغما برد و اونو با تنی خسته و دلی شکسته جا گذاشت… حالا اون مونده با خرابی های مونده از زندگیش… با آرزوهای داغ شده رو دلش… با بغض های اشک نشده تو گلوش و یه عالمه غم… با اون همراه بشید و قصه ی زندگیش رو با غم ها و شادی هاش بخونید…

 

 

raesi بازدید : 498 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان سراب


سراب, دانلود رمان سراب کامل, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود سراب, دانلود سراب pdf, دانلود سراب اندروید, دانلود سراب موبایل, دانلود سراب کامل, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب سراب,

قسمتی از متن رمان :

امروز دوباره بیکار شدم ..
این روزها کار پیدا کردن برای یک زن بیوه همراه با یه بچه چهار ساله سخت است و من با هزار بدبختی توانسته بودم پرستاری یه پیرزن نودساله را به عهده بگیرم، با وجود اینکه حقوقش ناچیز بود ولی من به همان هم راضی بودم و بعد از مدتها حس می کردم به آرامش نسبی رسیده ام و سعی می کردم کمتربه مشکلاتم فکر کنم اما افسوس که عمر راحتی من خیلی کوتاه بود… خیلی ، فقط تا زمان حیات پیرزن .
از پشت شیشه مه گرفتن اتوبوس به بیرون نگاه می کنم . زمستان در راهست و من چه خوش خیال بودم که می خواستم با حقوق این ماهم برای امید کاپشن بخرم ..چشم از خیابان می گیرم و به صورت معصوم امید که در بغلم به خواب رفته ، نگاه می کنم ….ای کاش زودتر فهمیده بودم باردارم، تا لااقل مانع بدبختی او می شدم … گناه پسرک من چیست که تنها همبازیش عروسک پارچه ای دست دوز مادرش باشد.

raesi بازدید : 173 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان دستان پرالتماس


رمان ایرانی, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان دستان پرالتماس, دانلود رمان دستان پرالتماس کامل, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب دستان پرالتماس, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب

 

قسمتی از متن رمان :

داشتم کتاب میخوندم اصلا نه حال داشتم و نه حوصله ولی از بیکاری کتاب دستم گرفتم ….باربد با دوستاش رفته کوه …خوش به حالش …کاش منم میتونستم برم اما متاسفانه نمیشه ….
بیچاره بابا از دیشبه شیفته امروزم خواسته بیاد یک عمل اورژانسی براش پیش میاد ….صدای در اومد مامان اومد ….
از اتاقم بیرون شدم مامان داشت خریداشو میذاشت تو یخچال ….رفتم جلو …سلام
مامان:سلام عزیزم خوبی
ممنون کمک نمیخوای مامان جون
لبخندی زدو گفت نه دخترم بابات امروز نهار نمیاد بروزنگ بزن ببین باربد میاد وگرنه نهارمونو بخوریم
چشمی گفتم و رفتم سمت اتاقم ….گوشیمو برداشتم ….
شمارشو گرفتم چند بوق زد صداش اومد جانم جغله…

raesi بازدید : 148 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان دلیلی برای رفتن دلیلی برای ماندن

 


رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان دلیلی برای رفتن دلیلی برای ماندن, رمان دلیلی برای رفتن دلیلی برای ماندن موبایل, رمان دلیلی برای رفتن دلیلی برای ماندن کامل, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمانی ایرانی, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب دلیلی برای رفتن دلیلی برای ماندن, کتاب رمان ایرانی, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

- اه….بدو دیگه ترلان. چرا اینقدر لفتش میدی؟ الان دیر میشه….
- باشه بابا چرا اینقدر عجله داری؟ اومدم.
- وای…. اه امیرعلی منتظره….
- وایسا….خب دنبالت که نکردن. امیرعلی هم واسش خوبه. بزار یه خرده وایسه لاغر شه. راستی بهش گفتی که باید موقع برگشتن به تهران دنبال بابابزرگ هم بره؟
- آره میدونه….. الان دوبار بهمون زنگ زده میگه چرا نمیاین ؟ جاده ترافیکه …. دیر میرسیما…
- به درک… اینقدر به در نزن بچه. کشتی خودتو.
در رو باز کردم.


raesi بازدید : 295 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان عشقم رو نادیده نگیر


دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب عشقم رو نادیده نگیر, دانلود کتاب موبایل, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان عشقم رو نادیده نگیر, رمان عشقم رو نادیده نگیر موبایل, رمان عشقم رو نادیده نگیر کامل, رمانی ایرانی, عشقم رو نادیده نگیر, عشقم رو نادیده نگیر کامل, نوشته کاربر نجمن, نوشته کاربر نودهشتیا, پرنیان, پی دی اف, کتاب, کتاب آندروید, کتاب آیفون, کتاب اندروید, کتاب برای اندروید, کتاب برای موبایل, کتاب رمان ایرانی, کتاب عشقم رو نادیده نگیر, کتاب مخصوص موبایل, کتاب موبایل, کتابچه

قسمتی از متن رمان :

عــشقم را نادیــده نگیــر…
عشــقی که در چشــمان عســلی خلاصــه می شـود…
عشــقی که جــوانه ای کودکـانه دارد…
عشقی که آغوش سردت گرمش میکــند…
عشــقم را نادیـده نگیــر…
در ایــن سرزمـین سرد بی روح کـه تشـنه ی وجودت گمنامت اسـت…
عشــقی که با رابطه ی شیــرین, شروع یک زندگی تلخ, امـا باز هم شیرین را به دنبـال داشت…
عشــقی که باعث خورد شدن غـــرور دخــترک داستان شد!…
عشق ســردی که کم کم تبدیل به گرمایــی آتشــین می شــود…
عشقی که گل های زیبای بهاری از آن سرمست و شاداب اند…
پـــس…
…عشـــقم را نادیــده نگیـــر!…

raesi بازدید : 151 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان باغ امیری

 

امیری, باغ امیری کامل, جاوا, داستان, داستان ایرانی, داستان عاشقانه, دانلود, دانلود باغ امیری, دانلود باغ امیری pdf, دانلود باغ امیری اندروید, دانلود باغ امیری موبایل, دانلود باغ امیری کامل, دانلود رایگان رمان, دانلود رمان, دانلود رمان pdf, دانلود رمان الکترونیکی, دانلود رمان اندروید, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان باغ امیری, دانلود رمان باغ امیری

قسمتی از متن رمان :
آقای امیری؟
با شنیدن این سوال سرم را بلند کردم و خیلی زود نگاهم با نگاه مرد جوانی که روبرویم ایستاده بود تلاقی کرد. لبخندم او را از تردیدی که به آن دچار بود رهانید و دستش را بسویم دراز کرد: سلام، من نیما هستم خیلی خوش اومدین .
دستش را به گرمی فشردم: سلام، ممنون نیما جان.
در حالیکه در حمل چمدانها کمکم میکرد از او بخاطر حضورش در فرودگاه تشکر کردم. نیما قبل از روشن کردن ماشین مکث کوتاهی کرد و گفت: خیلی متاسفم که در این وضعیت همدیگرو می بینیم . بهتون تسلیت میگم. امیدوارم تحملش زیاد سخت نباشه .
چقدر از این واژه بیزار بودم. در این سالها بیشترین چیزی که از ایران بخاطر می آورم شنیدن این واژه و تکرار همیشگی آن بود. برای تغییر حال و هوای خودم و نیما پس از حرکت اتومبیل گفتم: تو باید پسر کوچیکه دایی بهرام باشی

raesi بازدید : 161 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان مرا دوباره آغاز کن

ستاک, جاوا, داستان, داستان ایرانی, داستان عاشقانه, دانلود, دانلود رایگان رمان, دانلود رمان, دانلود رمان pdf, دانلود رمان الکترونیکی, دانلود رمان اندروید, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود رمان مرا دوباره آغاز کن, دانلود رمان مرا دوباره آغاز کن کامل, دانلود رمانهای باران ستاک, دانلود مرا دوباره آغاز کن, دانلود مرا دوباره آغاز کن pdf, دانلود مرا دوباره آغاز کن اندروید, دانلود مرا دوباره آغاز کن موبایل, دانلود مرا دوباره آغاز کن کامل, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب مرا دوباره آغاز

قسمتی از متن رمان :

دستمال دستم را محکم روی زمین فشار میدهم.برق سرامیکهای سفید راضی ام نکرده.
تمام قدرتم را به مچ دستانم تقدیم میکنم و زمین را می سابم، لعنتی تمیز شو…برقش چشمانم را میزند اما چرا تمیز نمیشود؟دستمال را به گوشه ای پرت میکنم واز سر خشم از سر بدبختی فریاد میزنم .من بلد نیستم خانه را تمیز کنم؟ بلد نیستم غذای خوب درست کنم؟زنانگی بلد نیستم؟ من از زنانگی دور شده ام ؟
نگاهم را دور تادور خانه میچرخانم اینجا خانه ی من است.از جا بلند میشوم و روی دانه دانه مبلهای وسط پذیرایی می نشینم.غم لحظه ای رخت بسته ..می خندم.بلند می خندم، ان زمان که پر از گرمای زندگی بودم،چه شوقی داشتم برای خرید مبلها دستی به روی قهوه ای تیره اش میکشم.عاشق این رنگ بودم.رنگی که با پرده های خانه ام هارمونی زیبایی ایجاد کرده بود.چقدر یرای پیدا کردن پارچه ی دلخواهم خیابان گردبی کردم.من تنها در خیابان با عشق با تمام جانم مغازهها را یکی پس از دیگری پشت سر می نهادم.پارچه ها را دانه به دانه رنگ به رنگ بررسی میکردم.تا خانه ام ان شود که ارام است.تا خانه ام خانه ی من شود دلخواه من، تا مردم ارامش داشته باشد.ان وقت مردم داوودم.عشق اول زندگی ام تنها عشقم.همه کسم به من می گوید زنانگی بلد نیستم.خانه داری بلد نیستم.مگر خانه داری چیست؟ مگر زن بودن من و دیگری چه فرقی دارد؟اگر سرد شدم به رابطه مان او خواست.اگر زنانگی بلد نیستم او از یادم برد.

raesi بازدید : 120 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان آشوب زمستان


http://dl2.98ia.com/Pic/Ashobe-Zemestan.jpg

 

زمستان کامل, آندروید, آیفون, اندروید, ایفون, جاوا, داستان, داستان ایرانی, داستان عاشقانه, دانلود, دانلود آشوب زمستان, دانلود آشوب زمستان pdf, دانلود آشوب زمستان اندروید, دانلود آشوب زمستان موبایل, دانلود آشوب زمستان کامل, دانلود رایگان رمان, دانلود رمان, دانلود رمان pdf, دانلود رمان آشوب زمستان, دانلود رمان آشوب زمستان کامل, دانلود رمان الکترونیکی, دانلود رمان اندروید, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود رمانهای

 

قسمتی از متن رمان :

به دست های مشت شده ام خیره شدم.نگاهی به سیاهی مردمک چشم های مقابلم انداختم… منتظربودند … منتظر پاسخی از جانب من … نگاهی به بقیه انداختم ….به نگاه های منتظر اطرافم …. تنها صدایی که به گوش میرسید تیک تاک ساعت بود ….
آب دهانم رو قورت دادم …. برای گرفتن قوت قلب، بار دیگر به پدرم نگاه کردم …. با چشم هایش تایید کرد که انتخابم درست است.
لب هایم را با زبانم تر کردم و آرام گفتم : راست
سامان زمزمه کرد: مطمئنی؟
با سر تایید کردم.
زمزمه کرد: لعنتی!


raesi بازدید : 450 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان یادم تو را فراموش


اندروید, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود رمان یادم تو را فراموش, دانلود رمان یادم تو را فراموش کامل, دانلود رمانهای fArzane.Far, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی, دانلود کتاب ایرانی عاشقانه, دانلود کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رایگان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, دانلود کتاب یادم تو را فراموش, دانلود یادم تو را فراموش, دانلود یادم تو را فراموش pdf, دانلود

قسمتی از متن رمان :

دارم میسوزم…
داره میسوزه…
مثل دیروز…مثل امروز…
مثل همیشه…
میسوزم از آتیشی که خودم با پاهای خودم واردش شدم…
میسوزه از آتیشی که توی وجودش به پا کردن ….
ناخواسته…
بدون اینکه حق انتخابی داشته باشه…
دستم رو میزارم روی معده ام…
پر فشار…

raesi بازدید : 186 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان بانوی قصه


قصه, بانوی قصه کامل, جاوا, داستان, داستان ایرانی, داستان عاشقانه, دانلود, دانلود بانوی قصه, دانلود بانوی قصه pdf, دانلود بانوی قصه اندروید, دانلود بانوی قصه موبایل, دانلود بانوی قصه کامل, دانلود رایگان رمان, دانلود رمان, دانلود رمان pdf, دانلود رمان الکترونیکی, دانلود رمان اندروید, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان بانوی قصه, دانلود رمان بانوی قصه کامل, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود رمانهای beste, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی,چه

خلاصه داستان :

فریادش تمام اتاق رو گرفت. صداش پیچید و پیچید و پیچید و مثل یه سیلی محکم خورد به گونه ام.
متعجب نگاهش کردم، ناباور. خون توی رگ هام منجمد شده بود. فریادش همراه شد با پرت شدن گلدان بلوری که تکه تکه شد و هر تکه اش با صدا به گوشه ای افتاد. صورتش قرمز بود.
ـ تو … تو چی کار کردی؟ خیانت؟! خیانت به من؟! من چه اشتباهی مرتکب شده بودم؟
سرش رو خم کرد. مرد عصبانی رو به روی من حالا سرش رو خم کرده بود و سعی داشت اشکی که داشت از چشماش می ریخت رو پس بزنه.
ـ جز عاشقت بودن، جز پرستیدنت؟
این جمله رو گفت و به سمتم حمله کرد.


raesi بازدید : 163 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

دانلود رمان آجر لق


, آجر لق, آجر لق کامل, آندروید, آیفون, اندروید, ایفون, جاوا, داستان, داستان ایرانی, داستان عاشقانه, دانلود, دانلود آجر لق, دانلود آجر لق pdf, دانلود آجر لق اندروید, دانلود آجر لق موبایل, دانلود آجر لق کامل, دانلود رایگان رمان, دانلود رمان, دانلود رمان pdf, دانلود رمان آجر لق, دانلود رمان آجر لق کامل, دانلود رمان الکترونیکی, دانلود رمان اندروید, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود کتاب آجر لق, دانلود کتاب اندروید, دانلود کتاب ایرانی,

خلاصه

نیم رخ به آینه ایستادم.تونیک بنفش و مشکی تا روی ران هایم بلندی داشت. پهلوهایم پر تر شده بود. هم خودم تغییر سایزم را حس کرده بودم هم همسایه مامان اینا که در کوچه مرا دیده بود گوشزد کرده بود…که خوش آب و رنگ تر از قبل شده ام. به قول خودش یک پرده گوشت گرفتم و آبی زیر پوستم رفته. دست کشیدم روی جلوی شکمم…هنوز خیلی پیدا نبود…شاید اکثریت می گفتند اضافه وزن است ولی همان خانم همسایه از چشم هایم فهمیده بود. باز هم به قول خودش از برق چشمهایم…نیم چرخی زدم و از پهلوی دیگر به آینه نگاه کردم…از این طرف هم چیز زیادی پیدا نبود…مثل همان سمت…دست کشیدم روی گونه ها…چند لک قهوه ای رویشان افتاده بود…کتاب چه نوشته بود؟ ماسک بارداری؟ ممکن است نروند؟ به جهنم که نروند…سر و ته این لکه ها با کرم به هم می آمد ولی سر و ته موجودی که درون شکمم بود چه؟. موجودی که برای داشتنش …

raesi بازدید : 161 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 نقطه سرِ خط دانلود رمان برای اندروید

http://dl2.98ia.com/Pic/Noghte-Sare-Khat.jpg

کتاب برای اندروید, دانلود کتاب داستان, دانلود کتاب رایگان, دانلود کتاب رمان, دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب عاشقانه, دانلود کتاب موبایل, دانلود کتاب نقطه سر خط, رمان, رمان pdf, رمان اندروید, رمان ایرانی, رمان برای اندروید, رمان جدید, رمان عاشقانه, رمان عاشقانه جدید, رمان نقطه سر خط, رمان نقطه سر خط gandom_me, رمان نقطه سر خط موبایل, رمان نقطه سر خط کامل, رمان نوشته

آفتاب داغ ساعت ۳ بعد از ظهر ۱۹ اردیبهشت همراه دل ضعفه ای از گشنگی که از دیشب چیزی نصیبش نشده بود، ذهن آشفتمو آشفته تر می کرد. صدای دکتر خواجه هنوز تو ذهنم اکو می خورد: گند زدی مریم
می دونستم به بازی خطرناکی دامن زدم. بازیی که مطمئن نبودم می تونم از پسش بربیام یا نه؟!! و نمی دونستم دقیقا عمق این اوضاعِ به قول دکتر خواجه” فاجعه” چقدره ؟!
با نفس عمیقی سعی می کنم پیش خودم اینطور وانمود کنم اتفاق چندان مهمی نیفتاده و با بی خیالی ذاتیم، محوطه ی شلوغ نمایشگاه رو اسکن وار از نظر گذروندم: پس این امیر کجاست؟
دستمو به قصد برداشتن گوشیم و دادن اس ام اس به امیر تو جیبم فرو کردم ولی لرزش ویبره ی گوشی باعث شد از ترس تکون محسوسی بخورم. به خیال اینکه امیر باشه نفس حبس شدمو بیرون دادم و با اخمو شک به شماره ی ناشناس روی اسلاید گوشی خیره شده
-بله؟!

raesi بازدید : 258 جمعه 18 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

رمان عاشقانه راننده سرویس+دانلود

http://dl2.98ia.com/Pic/ranande.jpg

ایرانی, داستان, داستان ایرانی, داستان رایگان, دانلود, دانلود داستان مجانی, دانلود رایگان رمان, دانلود رمان, دانلود رمان الکترونیکی, دانلود رمان رایگان, دانلود رمان عاشقانه ایرانی, دانلود کتاب داستان ایرانی, راننده, رمان, رمان ایرانی, رمان عاشقانه, رمان عشقی, عاشقانه, کتاب رمان ایرانی

چهار تا دختر دبیرستانی که رفیقای چندین ساله هستن و در یک دبیرستان درس میخونن و هم رشته هستن و بعد از گذشت شیش سال همکلاسی بودن… کلاسهاشون دو به دو عوض میشه و روز بعدش هم راننده سرویس سابقشون … و راننده ی جدید یه پسر جوونه که  …

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 95
  • بازدید ماه : 520
  • بازدید سال : 1,607
  • بازدید کلی : 60,788